۱۳۸۹/۰۲/۱۵

مهجوری


در عکس بالا اینگونه بر روی  صندلی حک شده است:

I was born tomorrow
    Today i live
Yesterday killed me 
  parviz owsia  iranian writer                                  


خسته و رنجورم. درد بزرگی دارم. ماتم زده و حیران. دنبال چه میگردم؟ سبزینگی را اگر در قارچ میدیدم برایم آنقدر بعید نبود ولی بی وفایی از وفاداران بعید است. محال است.

شعری از مولوی:

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من
ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها
ای فکنده آتشی در جمله اجزای من
در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی
جفت گردد بانگ که با نعره و هیهای من
ای ز هر نقشی تو پاک و ای ز جان‌ها پاکتر
صورتت نی لیک مغناطیس صورت‌های من
چون ز بی‌ذوقی دل من طالب کاری بود
بسته باشم گر چه باشد دلگشا صحرای من
بی تو باشد جیش و عیش و باغ و راغ و نقل و عقل
هر یکی رنج دماغ و کنده‌ای بر پای من
تا ز خود افزون گریزم در خودم محبوستر
تا گشایم بند از پا بسته بینم پای من
ناگهان در ناامیدی یا شبی یا بامداد
گوییم اینک برآ بر طارم بالای من
آن زمان از شکر و حلوا چنان گردم که من
گم کنم کاین خود منم یا شکر و حلوای من
امشب از شب‌های تنهایی است رحمی کن بیا
تا بخوانم بر تو امشب دفتر سودای من
همچو نای انبان در این شب من از آن خالی شدم
تا خوش و صافی برآید ناله‌ها و وای من
زین سپس انبان بادم نیستم انبان نان
زانک از این ناله است روشن این دل بینای من
درد و رنجوری ما را داروی غیر تو نیست
ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من


چنان چندی از این میدان دور خواهم شد که دگر کسی نگوید کیستی. وگر گوید خواهمش گفت: هیچم مگر آنکس که برایم همه چیز است.

یار شب را روز مهجوری مده - - - جان قربت دیده را دوری مده

۹ نظر :

  1. ............
    من به مهمانی دنیا رفتم:
    من به دشت اندوه،
    من به باغ عرفان،
    من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
    رفتم از پله مذهب بالا.
    تا ته کوچه شک،تا هوای خنک استغنا،
    تا شب خیس محبت رفتم.
    من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
    چیزها دیدم در روی زمین:
    کودکی دیدم،ماه را بو می کرد.
    قفسی بی در دیدم که درآن ، روشنی پرپر می زد.
    نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت.
    .................

    پاسخحذف
  2. Why do we love love so much when it never did us any good,
    We love love for the fun of it, or just because we know we could.

    But the question is, why do love hate us,
    I always said, ' It's better love than lust.'

    پاسخحذف
  3. اگه قرار بود فارسی بنویسم که اینگلیسی نمینوشتم. معنیش روشه

    پاسخحذف
  4. چن بار گاز گرفتم. هم درد آوره و من زجر آور. دیگه گاز نمیگیرم

    پاسخحذف
  5. سلام فرهاد عزیز !
    من هی عذاب وجدان داشتم که باعث شدم تو اون سفر شما دو پسر عمو رو از هم جدا کردم !!!!
    دوس دارم یه روز با هم باشیم !

    پاسخحذف
  6. ایشالا با هم خواهیم بود جاوید جان

    پاسخحذف
  7. دیر مانی و شاد زی

    پاسخحذف