۱۳۸۸/۱۰/۰۹

از کم کنتراستی بیزارم.

زندان

روزها می گذرند و کم کم اعتراضات بیشتر میشود. دیگر زندانها برای مردم جای گنگی نیستند. هر روز چندین نفر روانه زندان می شود. دادگاهی میشود و محکوم. تعبید و عزل و شکنجه هم اشانتیونش.





بهتر نیست کاری کنیم؟ مثلا زین پس به جای ایران , کلمه پر محتوای زندان به کار بریم و به جای زندان کلمه ایران؟ بهترین نیست دور تا دور ایران را نرده کنیم و بنامیم زندان؟ آزادی همانی است که در ,,زندان,, است. و اسارت همانی است که اکنون در ,,ایران,, موج میزند.





یاد فیلمی افتادم که ذهنم را چندین سال پیش تکان داد. فرار از شائوشینگ (The Shawshank Redemption) اگر بگویم بهترین فیلمی است که تا بحال دیده ام تعجب نکنید. در فیلم شخصیتهایی وجود دارد که انگار خود بیننده است. بیننده حس میکندخود زندانی است (البته من اینگونه حس کردم). شخصیت تیم رابینز در این فیلم شاید بهترین شخصیتی است که در عمرم دیده ام. متاسفانه یا من زیاد فیلم بین نیستم و یا کورکورانه از این فیلم حمایت میکنم. ولی یک نوع حس آزادی در فیلم موج میزند. مخصوصا آخرین لحظه های فیلم که مورگان فریمن در نقش الیس به دوستش اندی که یک زمینشناس است ونقشش را تیم رابینز بازی میکند , می رسد. دیدن این فیلم رو شدیدا توصیه میکنم گرچه من حدود ده سال پیش دیدمش.

۱۳۸۸/۱۰/۰۶

سنگ درمانی و کریستال درمانی







امروز حوصله چندانی نداشتم و از طرف دیگه خوابم هم نیومد گفتم حداقل بشینم پستی بزنم که شاید به درد بعضی ها بخوره .در همین راستا فکر کردم بهتره از سنگ درمانی و کریستال درمانی بنویسم , چیزی که در کشور ما کاملا نا شناخته است و یا اصلا مورد توجه قرار نمیگیره. امیدوارم این نوشته علاقه ای در دوستان ایجاد کنه. قبل از همه چیز ازتون ممنون میشم سری به صفحه فیسبوک ما هم بزنید و اگر خوشتون اومد لایک کنید.


سنگ درماني وکريستال درماني دو مقوله کاملا جدا هستند که هریک روسی برای بهتر زیستن ارائه میکنن .سعي ميکنم هر کدوم رو به صورت مختصر معرفي کنم


يک : سنگ درماني (Stone Therapy) يک نوع ماساژ به کمک سنگ رو شامل ميشه در اين روش چند سنگ قلوه مانند صيقلي از نوعي ماسه سنگ ريز دانه سياه استفاده ميشه. بدين صورت که اين ماسه سنگهاي سياه رواز بستر رودخانه ها جمع مي کنند ( بايد دقت شود که خيلي خيلي ريز دانه باشن) و در جايي اونهارو برسي ميکنند اگر ترک نداشته باشن و کاملا گرد وبدون تيزي باشن, مناسب خواهد بود . در گام بعدي ابتدا در داخل يک روغن مايع براي اولين بار به مدت چندين ساعت ميجوشونن. اين کار باعث ميشه سنگ چرب باشه و بسيار ليز. حالا اين سنگها براي ماساژ بدن افردا مناسب و ماساژ دادن با اونها هم بسيار جذاب و هم بسيار آرامش بخش است.
نکته قابل توجه اينکه قبل از ماساژ اين سنگهارو در داخل قابلمه اي گذاشته و گرم ميکنند. بسياري از افراد گرماي حاصل از اين سنگها رو خيلي دوست دارند.ميشه اين سنگها رو روي نقاطي از بدن چيد (البته وقتي که گرم هستند)


در عکس زير يکي از حالتهاي چيده شدن اين سنگهارو ميبينيد که بايدبگم محبوب ترين حالتش هم به حساب مياد. (روي ستون محره)








در اين عکس هم طرز ماساژ دادن با اين سنگها رو ميتونيد ملاحظه کنيد.








در آخر بايد بگم روش کلي رو شرح دادم . از اين به بعد با خودش شماست. خلاق باشيد و خودتون هر چقدر ميتونيد از اين روش لذت ببريد و يا راههاي جديدي رو کشف کنيد


+++


دو : کريستال درماني (crystal Therapy) يک روش علمي تر و بسيار پيچيده تره که واقعا نميشه در اينجا شرح داد ولي ميخام حداقل کمي در موردش بنويسم تا بعضي از دوستان اگه خواستند بتونن در موردش تحقيق کنن. خوب پس ميريم به اصل مطلب بپردازيم ابتدا عکس زير رو ببينيد:






اسم اين تصوير هست چاکراس (chakras) به معنی چاکرا ها.

انرژي های موجود در جهان شناخته شده, در آب تا صندلي که روش نشستيم و در بدن انسان ، هفت انرژي اصلي هستند که Chakras ناميده مي شوند . چاکراها رو در هر رشته نسبت به نيازي که داشتند مقياس بندي کردند. ولی ما چاکراهای اصلی رو که در یوگا هم کاربرد داره خواهیم شناخت. چاکراها در حقيقت انرژي هايي هستند که مانند يک سياره دور يک سري مراکز انرژي مي چرخند. اين مراکز دريافت انرژي ميتونند در زمان تنبلي يا بيماري مسدود بسن ، بنابراين چاکراها هستند که تمام جنبه هاي زندگي مارو ميسازند از خواسته هاي عاطفي و سکسي گرفته تا حس غذا خوردن و خوابيدن. چاکراها ميتوند با سرعت بسيار شديدي حول بدن ما بچرخن پس خود چاکراها در بعضي از نقاط بدن نا متعادل هستند. بنابراين ، کار اصلي ما چيه؟ کمک و اصلاح نقاط نا متعادب بدن براي اينکه چاکراها بدون هيچ دغدغه اي دور بدن ما بچرخن... جالبه نه؟ شايد براي بعضي ها خنده دار هم باشه ولي اين يک علم واقعا پيشرفته و جذابه که خود منم شديدا بهش اعتقاد دارم


اين نکته مهمه بدونيد که چاکرا هابه شما شديدا انرژي خواهند داد اگر بتونيد کنترلش کنيد و متعادل نيگرش داريد. با يک روش خوب و ساده شما ميتونيد هميشه پر انرژي و شاداب باشيد وانرژي خودتون رو به ديگران هم منتقل کنيد. و اگر چاکراهاي شما نا متعادل باشه حس کسالتو خستگي و غم هميشه با شمات. باور کنيد. چاکراها ميتونند شمارو به دنياي روح و ما بعد الطبيعه هم ببرند. با يادگيري دقيق ميتونيد روحيات شديدا قوي و معنويات سرشاري هم به دست بياريد ،اما بايد به ياد داشته باشيد درنگو تامل زياد و غرق شدن در چاکرا مناسب نيست و شايد شمارو در خودش هذم کنه پس مواظب باشيد.


هفت چاکراي مختلف داريم که ميخام هر هفت تا رو مجمل و ساده توضيح بدم:

بنفش : چاکرای تاج است در بالاي سر و به تاج چاکراها معروف است.فرمانده غده هيپوفيز است که هيپوفيز نيز فرمانده تمام غدد است. همچنين پيوند نهايت ذهن با روح و ايجادارتباط با روح هم هست. در مورد این چاکرا بیش از این نمیگیم چون هم بسیار پیچیده هست و هم نیازی نیست چون این چاکرا همیشه سالم است مگر اینکه یکی از چاکراهای دیگه نا متعادل باشه. پس به جای متعادل کردن این چاکرا باید چاکراهای دیگه رو متعادل کنیم.

آبی: هيچ کس نميدونه اين آيا چسم سومه يا چيز ديگر. که ميان دو چشم قرارداره. به عمق مغز مربوطه و قدرت بينايي و تجسم به اين چاکرا مربوطه و قدرت ديدن عالم معنا رو به انسان ميده .با اين چاکرا شما ميتونيد بر ترس بدبيني اختلال حواس و سر درد مشکلات چشمي و بينايي و گلو درد و روياهاي نا خوشايند غلبه کنيد

آبی آسمانی: واقع در بالاي سينه و انتهاي گلو.. آبي بسيار قوي ، رنگ شفا است. آرامش ,آزادي و صلحو صفاو عشق رو به ارمغان مياره. با اين چاکرا ميتونيد به گوشها و ريه ها و گردن سلطه پيدا کنيد وميتونيد بر بصيرت نادرست و جهل و بيماري هاي تيروئيد و گردن و گلو غلبه کنيد

سبز یا صورتی : قلب ، واقع در وسط قفسه سينه است. رنگ رشد و نمو و نوسازي. سبز توان اصلي بين قلب و روح و بدن است ،براي شما و کساني که با شما در تماس هستند متانت وآرامش رو به ارمغان مياره . تسلط به اون يعني تسلط به قلب وتسطل به زندگي همين فک کنم بهتره بگم عشق و دیگه هیچی نگم. در ضمن این چاکرا دو رنگ داره بعضیها اعتقاد به صورتی دارنو بعضی ها اعتقاد به سبز.

زرد : خورشيد ، واقع روي معده چهار انگشت بالاتر از ناف.تاثير شديدي بر نگرش ذهني دارهد ، شما را قادر مي سازه به خوش خلقي و گشاده رويي و محبت. از لحاظ جسمي شمارو مسلط ميکنه به معده و کبد و گوارش. اعصابتون رو اروم ميکنه . شمارو قادر ميکنه به ترس و عدم اعتماد به نفس و خوشب بيني بيش از حد و ديابت و خيلي از بيماري هاي گوارشي غلبه کنيد

نارنجی: دو اينچ پايينتر از ناف. ترکيبي از قرمز و زرد ، زمين و خورشيد است. اين ترکيبي است که مزاياي هر دو ذهن (خورشيد) و بدن (زمين)رو به شما ميده. شديدا حساسه. چون تقريبا تمامانسانها در اين چاکرا نا متعادلند. شديدا براي انسان جذابه و اگر اين چاکرا خوب متعادل بشه تمام چاکراهارو تحت الشعاع قرار ميده و ميتونه همه اونها رو ترميم و يا کنترل کنه .ازلحاظ جسمي ، اونو به دستگاه توليد مثل ، پوست ، طحال ، مثانه و قسمت تحتاني روده ميدونند، شما مي تونيد تجربه احساس خشم و ساير احساسات منفي ،تحريکات جنسي ، سکس و مشکلات مربوط به مثانه رو با اين چاکرا تجربه کنيد و يا درمان کنيد

قرمز : پايه ي چاکراها ، واقع شده در پايه ستون فقرات. مثل ريشه هاي يک درخت که خود را شديدا در زمين نگه داشته .ازلحاظ جسمي ،اونو به پاها ، پايه ستون فقرات ، استخوان و کليه ها مرتبط ميدونند احساس بي قراري، نا امني ، گرسنگي واضافه وزن ، يبوست ، ورم مفاصل ، کشش ستون فقرات و مشکلات زانو رو ميتونيد با اين چاکرا کنترل کنيد


حالا غرض از گفتن اینهمه داستان در مورد چاکراها معرفی کردن کریستالهایی بود که میتونه هر یک از چاکراهارو متعادل کنه. واقعیت اینه که هر کریستال یک انرژی داره و میتونه با اون انرژی چارا رو متعادل کنه پس یکی یکی کریستال هر چاکرا رو معرفی میکنیم:
(روی اسم هر کریستال که کلیک کنید عکسش رو هم خواهید دید)

بنفش: آمتیست
آبی آسمانی: عقیق نوار آبی
سبز یا صورتی : رز کوارتز
نارنجی : کارنلین



خوب حالا شاید بگید که چی؟ خوب میگم ماجرا چیه. این سنگها که خوشون هم خیلی گرون نیستن رو پیدا میکنید و درست در همون جاهایی از بدن که در چاکراها نشون داده میگذارید. البته در حالتی که بدنتون کاملا تمیز و حد الامکان لباسی به تن نداشته باشید و رو به آسمون بخوابید و این سنگهارو یا خودتون یا کسی براتون بچنیه و در این حالت برید تو خلصه و آرامشی رو که نیاز دارید کسب کنید.
( نسبت به اون چاکرایی که احساس ضعف میکنید) البته این ساده ترین روش هست اگر خواستید میتونید بیش از این یاد بگیرید. و اگر منبعی نداشتید میتونید برام کامنت بذارید .

***

پایین نویس : نا گفته پیداست که زحمت زیادی برای این پست کشیدم. دوستان لطفا حق کپی رایت رو حداقل برای من محفوظ نیگر دارن. این نوشته اصلاکپی مپی نیست. ترجمه تالیف و آموخته های خودمه. الان ساعت درست 6 صبحه و من بر خلاف جملات آغازین این نوشته شدیدا خوابم میاد

مادر کتاب خوان من





چندروزی هست که مادرم رو هم شدیدا کتابخون کردم. اصولا مادرم کتاب نمیخوند. ولی بهش پیشنهاد کردم با چند رمان کوچیک شروع کنه و اونم قبول کرد. ابتدا یک رمان از مارکز رو بهش پیشنهاد کردم و مادرم شروع به خوندن کرد. روز به روز شدیدا به خوندن رو آورد و الان در طول یک هفته سومین کتاب رو هم خوند. فقط عاشق رئالیسم هست. و میگه سبک مارکز رو خیلی دوست داره. حتی تکیه کلام مارکز رو هم یادش مونده مثلا ... شانه هایش را بالا انداخت ... در هر صورت مادرم خیلی واقعگراست و اصلا کتابهای تخیلی دوست نداره. میگه کتابهای مارکز زندگی عادی و واقعی بشر رو نشون میده. و من هم از این نظر خوشحالم که مادرم با من هم عقیده است و خوشحالتر اینکه شدیدا به کتابخوانی علاقه پیدا کرده.

۱۳۸۸/۱۰/۰۵

امید



چقدر بده بفهمی اشتباهاتی که کردی جبرانپذیر نیست. چقدر بدتره وقتی بفهمی دیگه کاری نمیتونی بکنی. انگار توی یک زندانی که هیچ دری نداره و تا کیلومترها هیچ جانداری وجود نداره. آدم چه باید بکنه؟ واقعا سخت و دهشتناکه وقتی ببینی هیچ راه پس و پیشی نداری. به کی التماس بکنی؟ حرفتو به کی بگی. واقعا سخته. البته باید قبول کرد که خودم مسبب چنین موقعیتی بودم. از قدیم گفتن از ماست که بر ماست.
وقتی آدم میبینه کاری کرده که هیشکی نمیتونه ببخشتش آرزوی مرگ میکنه. خوب این طبیعیه. البته اگر این اشتباهاتی که کردم از روی خواسته درون بود الان این پست رو نمیزدم , ولی من هیچ قصد وغرضی از اشتباهاتم تو زندگی نداشتم. بچگی کردم. نفهمیدم. کاش برای جبران اشتباهات گذشته راهی باشه...

یه عنصر قوی همیشه هست که نمیذاره چراغ شب تنهایی خاموش بشه اونم امیده


/ / / / /

* عکس بالایی رو تازه گرفتم. بی ربط به نوشته بالا نیست

۱۳۸۸/۱۰/۰۳

تو وقتی خوشبختی که کسی بی اعتنا به نتیجه، و بی چشم داشت , دوستت داشته باشد

آینه باش


دستت را باز کن

نوشته هیجده

دست چپ را باز کن

نوشته هشتاد و یک

پس آینه باش

بزرگان کوچک و کوچکان را بزرگ خواهی کرد

اگر بخواهی


۱۳۸۸/۱۰/۰۱

پاتوق

پاتوق ما پشت آن درخت بود
کوچک اما زیبا
وقتی می آمد
دلم هری می ریخت
می نشستیم
می ترسیدم
اگر باز بپرسد...
چه پاسخی خواهم داد؟

۱۳۸۸/۰۹/۳۰

She is quiet now


در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد

همیشه به چیزهایی ایمان داشتم. همیشه فکر میکردم عشق نهایت قدرت درونیه. همیشه به اعتمادم می بالیدم. برام بسیار خوش بود که اعتمادم جلب یک نفره که واقعا مورد اعتماده. فک میکردم اگر کسانی ازم بخان انسان معتمد و صادقی معرفی کنم بی درنگ اسمشو به زبون میارم.

ولی الان اگه توی دنیا خدا از ملائکه بپرسه ساده ترین آدم دنیارو معرفی کنید میدونم که بی درنگ همشون اسم منو میگن.

در زندگی آدم خیلی زخم میخوره . زخمهایی که اذیت میکنن آدمو. ولی اگر زخمی مثل خوره افتاد تو روحت دیگه تمومه. دیگه نمیشه جبرانش کرد. همیشه سعی کردم زخمی نشم. به یاد داشته باشیم دشمنان جلوی آدم رجز میخونن ,فریاد میزنن و شاید خنجری بهت بزنن ولی مهم نیست. اینجور زخمها نوشه. ولی زخمی که از دوست میرسه, زخم نیست سوگندیه که برای اثبات سادگیت می نوشی


برای کسی که اومده اینجا تا حال درونیه منو بدونه:

She is quiet now


There is a child in my head. I know -
you thought she was dead but
your habits made time stand still.

It is uncommonly common
so we are told - to be
frozen, to be caught in a
freeze frame, to be stuck
at that point of bodyshock.

You will say you were a victim
not she not I not we. You
cannot help it.
You aim for pity
in this game
we play.

We played for a epoch -
I count the days and I
wait for her self to return.

I did not know she was gone.
I did not know she would never come back.
I did not know you had stolen her
and in the stealing there had been a death.

Did you?

Gripped by unnatural lust
you must, I believe, you must
lie sometimes in a pool of tears.

Do you?

She is forever five
now.
She could not grow up or
grow past your season of
treason and play.

You
made her hateful
You
made her hate me
You
made her dead while alive.
You
you are always looming
large in her eye.
You
died and yes you can die
and your strength does not diminish.

She is quiet now after
the epoch
of screaming.
No one heard no one cared no one came.
Thunder loud tears
bring no help.

She is quiet now.


+ + + + +


زیر نویس: من نمیدونم صادق هدایت رو چرا اینقدر گنگ میبینم ولی تیتر نوشته ام رو به جمله معروف صادق اختصاص دادم. چون شدیدا به این جمله ایمان دارم

۱۳۸۸/۰۹/۲۷

دکترم می گوید


دکترم می گوید:
مشروب خوبی نیست
دود خوب نیست
چربی و اوره بد است
سرما برایت ماتم است

دکترم می گوید:
عطر نزن , ادکلن هم نزن
هیجان خوب نیست
احساساتی نباش
عشق راه درمان تو نیست

دکترم می گوید:
آرام باش
سخت نگیر
سکس؟ ابدا دست نزن
زندگی را برخودت جنگل مکن

دکترم می گوید:
آب بخور
میوه و سبزی بخور
تفریح کن
ولی فکر سیاست را مکن

دکترم می گوید:
حرفی نداری کار دارم

می گویم:
دکتر بی زحمت
نعش کش خبر کن
می خواهم بمیرم

کودکان را خواهم بوسید


خاکی که از آن زاده شدم خاک پاکی بود که این روزها به سموم خطرناکی آلوده است. توان هیچ درد و دلی نیست. باید نظاره کرد خشم و خون و نامردی را.
روز میلاد همیشه غم انگیز است و درد آلود. هیچ دردی برای من بدتر از درد بی دردی نیست. ماتم خواهم گرفت. هیچ کوهی برایم عظمت نداردمگر آنکه کوهپایه اش سنگریزه داشته باشد چرا که نشان میدهد خرد شده است. چنان عظمتی اگر متواضع از خرد شدگی خویش است و هیچ نمی گوید پس من باید لال شوم و هیچ نگویم
اما...
اما صحنه هایی در زندگی دیده می شود که روح سرد هر نامردی را هم شاید به درد آورد. چگونه تولد بگیرم وقتی کودکی را اینگونه می بینم.








تولد من روزی است که توان یاری حداقل هزاران کودک مثل این کودک بی نوا را داشته باشم. دوست دارم آغوش گرمم را برای چنین وجودهای مقدسی باز کنم. اشک اگر باید ریخت این کودکان را قبل از آن باید بوسید. چه کشوری است که به حقوق اتمی پا می فشارد و کوچکترین حقوق بشری را له می کند.
آیا حق مسلم این کودک آرامش نیست؟
آیا حق او تحصیل در آرامش و خوشحالی نیست؟
ننگت باد ای مردی که از حق اتمی دم میزنی
ننگت باد


. . . . . . . . .

بیست و هفتم آذر هشتاد و هشت