۱۳۸۵/۱۰/۰۸

خجری با تیغ زنجانی از سمرقند

خنجری با تیغ زنجانی از سمرقند


یک قناری
یک پسر با ساق لاری
لب سترگ و خنده تنها
دست زخمی ,خون رنگی
چشم کور و دست ملول
چه تنها پیش چشمم می روند
یک مرد نابکار
یک فاحشه ,یک بی خبر
یک سوسن و یک سنبل زخمی
یا سبزی خوردنی
این کتاب و آن کتاب
یک کولر آبی یا که گازی
صفحه ال سی دی تنهایی
سیم لا یا سیم می
ریش تنها با سیبیل
دختری با یک ممه
کودکی با چشم تر
سنگ پایی بی ثمر
این مردمان تنگ سر
نیش تنهای تبر
سیب قرمز سیب آبی
کون غول آسای گلابی
یک کلاغ و صد کلاغ
یک پراق و یک سوسمار
آب سرد چشمه های کوهسار
منقل مشدی غلام
و یک سیگار برگ
چه ادراکی؟
چه افکاری؟
چه احساسی؟
چه دارم من؟
جز پرده بی انتهای این سینما
چه فرقی می کند بر من؟
یک بی نوا یا بانوا
چه فرقی میکند؟
دختری با شرت آبی
یا خنجری با تیغ زنجانی از سمرقند