- لحظه ها بی تابند
- ساعت از گرگ و میشش دور است
- و نفس می گوید
- وقت بیداریست
- چشمها آرام
- می رمند از دخمه
- لرزشی بر اندام
- من کنون بیدارم
- گرچه تن بیعار است
- من کنون هشیارم
- حس پوستینم شاید
- دنبال یک دست است
- حس خوبی هست
- روی سینه ام باشد
- من کنون تنها
- یاد غم هایم , فکر تنهایی می برد در خواب
- هشیاری سخت است
- خوردن مشروب گناه
- وتریاق نفرین
- روز دیگری را باید
- بی تو آغاز کنم
- گرچه سخت است
- اما
- جای شکرش باقی است
- که تو اکنون بیداری
پنجشنبه دوم مهرماه هشتاد و هشت
man dar in tanhaye fekre yek bareheye gochalk hastam ke biyadad alafe khastegiyam ra be charad ....
پاسخحذف