۱۳۸۴/۰۹/۰۱

زندگی


زندگی


چیست این جریان؟
چیست این درد؟
شاید درد بی درمان
من که گویم هیچ
هیچ از گردش گردون دارد وجودم خواسته ای چند
که نوای ملکوتم می آید
داری یقینی بیش از این آیا؟
کین جهان روزگارش گرد و خاکی بیش نیست
زندگی شاید نباشد نان وخرما صبح وشبش بی نظر یا بی ثمر
عزیزم زندگی این نیست
این همه داد ودهش کین و مهرو مروت بهر چیست؟
زندگی را تو بنگر
در دانه ی جوی دو سر
جوشش عشق گل نیلوفری در هر سحر
زندگی درد من است
زندگی درد تو است
زندگی ساقه ی بلند گندم است
زندگی خماری در وجود مستی است
زندگی گریه ی بی درد من است
زندگی رستن عشق از وجودم سوی اوست
زندگی نور محبت بر سرم از کوی اوست
زندگی این بود
یافتی زندگی را یا نه هنوز
گر ندیدی زندگی را گوش کن
این زندگی از پیش پایت تا افق
هر قدر خواهی بخواه
لیک
تا توانی پیش پایت دل مبند

هیچ نظری موجود نیست :

ارسال یک نظر