رخساره ی پرهینیت در مخم تاب انداخته. مرا به صدای یک تکه آب امید است تا یک کوه موج... ببار ای باران که برف را دوست ندارم... ببار ای برف که هرچه هستی بهتر از سوز گرمایی... بتاب ای آفتاب , گرچه عرق خواهم کرد ولیکن بهتر از یک خاطره ای که رخساره پرهینیت را در مخم تاب انداخته. بیا ای خاطره ,گرچه سختی ولی مهربانتر از مرگی. تا مرگ نیامده باید امیدی جور کرد
* رخساره پرهینیت یک رخساره پیچیده در فرایند دگرگونی تدفینی اعماق زمین است. اسم کامل آن رخساره پرهینیت - پومپله ایت است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر