۱۳۸۸/۱۱/۰۴

نیروی محرک

زمان خیلی زود میگذره. زودتر از اونی که بشه حتی تصورش کرد. روزها تکراری میشن تا زمان سریعتر بگذره. شب و روز از دستم در میره وقتی حتی حوصله شب و روز رو ندارم. حوصله روز رو ندارم و شب میشه. حوصله شب رو ندارم و روز میشه. امیدوارم یه تلنگری بخوره تا بتونم برگردم به زندگی با پیکهای بلند. اصلا خط ممتد و بدون شتاب رو دوست ندارم. شتاب همیشه لازمه چه کند شونده و چه تند شونده. در حسرت یک نیروی محرکیم عمود بر قلبمون. (از اصطکاک و نیروی مقابله هوا صرف نظر شود)

۳ نظر:

  1. اون نیرو چطوریه؟ شاید یه حسی باشه غیر از احساس هایی که تجربه کردی ویا در آینده میکنی. ((گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی شمع نیم جمع نیم دوده پراکنده شدم))

    پاسخحذف
  2. salam bar farhad harfhat tazast man yeki do ruz bad ba yek ghazale post modrne..beruz khaham shod!

    پاسخحذف
  3. به به مرتضی خان... مشرف فرمودی . منتظر غزل جدیدتم

    پاسخحذف