تابستان سوزناکی است
آبی خنک در دستم
بعد از کار سخت
با لباس کثیفم
نشسته ام روی کاناپه
مادرم سخن از روز می گوید
و نهاری آماده می کند
و بوی بد عرق که اذیت می کند
خداوندا عشق را از من نگیر و نیز سلامتی را.
سعادت و شادکامی را ارزانی دار و مرا یاری ده تا آنها را در جاه و مال جستجو نکنم.
خداوندا روحم و روانم را به تو می سپارم و همچنین دلم را.
خداوندا عشق درونم را همیشه شعله ور و آتشین نگه دار که هرچه دارم و خواهم داشت از آن است.